
خلاقیت مانند ماهیچه است. هرچه بیشتر آن را تمرین کنید، بهتر می توانید راه حل ها و ایده های نوآورانه را در محل کار ارائه دهید.
یکی از موثرترین راهها این است که مغزتان را برای دیدن و توجه به فرصتها آموزش دهید. اغلب میتوانید نیازها یا مشکلاتی را در اطراف خود پنهان کنید و به محض اینکه متوجه آنها شدید، میتوانید مهارت تفکر خود را به کار بگیرید و با چیزهایی که واقعاً مهم هستند مقابله کنید.
به عنوان مدیر مؤسسه طراحی هاسو پلاتنر دانشگاه استنفورد (همچنین به نام مدرسه d.school) سه تمرین قدرتمند وجود دارد که ما به دانشآموزان خود آموزش میدهیم – هر یک روش منحصر به فرد خود را برای آموزش مغز ما برای تفکر هوشمندانه و تیزبینی ذهنی دارد. و مشکلات را سریعتر حل کنید:
1. سایه زدن
وقتی میخواهید تفکر تازهای را به یک مشکل قدیمی بیاورید، سایه زدن به شما کمک میکند تا یک زمینه و رفتارهای درون آن زمینه را بدون محدودیت ایدههای از پیش تعیینشده مشاهده کنید.
با انتخاب کسی شروع کنید که می خواهید تجربه اش را بفهمید، سپس یک روز را دنبال او بگذرانید و هر کاری را که انجام می دهد انجام دهید.
شما ممکن است بیشترین الهام را از سایه یک متخصص غیر سنتی دریافت کنید. این می تواند مسئول تعمیر و نگهداری در ساختمان اداری شما باشد که ریتم ها و نیازهای پنهان جامعه را می شناسد. یا فردی که به تازگی کار خود را با گروه شما شروع کرده و دیدگاهی بی طرفانه در مورد اینکه فرهنگ شما چگونه است دارد.
در پایان روز به مشاهدات خود فکر کنید. از آنها سؤال کنید و فرصت هایی برای تغییر و اقدام مثبت پیدا کنید:
به یاد ماندنی ترین تجربه آن روز چه بود؟ چرا؟
چه چیزی شما را شگفت زده کرد؟
چه چیزی شما را خوشحال کرد؟
تجربه شما چه تفاوتی با انتظارات داشت؟
چه چیزی کشف کردید که با اهداف شما مرتبط است؟
چه کاری می توانید انجام دهید تا درباره بینش خود بیشتر بدانید؟
2. دیدن
در همین لحظه، شما در حال پردازش حجم باورنکردنی اطلاعات هستید. مغز شما دائماً با فیلتر کردن آنچه ثبت می کنید از شما در برابر اضافه بار اطلاعات محافظت می کند. اما یادگیری نحوه کنترل فیلتر میتواند به شما کمک کند توجه بیشتری داشته باشید و ببینید دیگران ممکن است چه چیزهایی را از دست بدهند.
عکسی پیدا کنید، ترجیحاً عکسی که صحنههای زندگی روزمره را ثبت کند. شما می خواهید جزئیات زیادی، سوژه های متعدد در کادر و مقداری ابهام در مورد آنچه اتفاق می افتد.
حال به سوالات زیر پاسخ دهید:
در تصویر چه خبر است؟
چه چیزی می بینی که باعث می شود این حرف را بزنی؟
چه چیز دیگری می بینید؟
چه چیزی می بینی که باعث می شود این حرف را بزنی؟
تکرار. و دوباره. و دوباره.
یادداشت برداری داشته باشید و این تمرین را چند بار در هفته انجام دهید. تمرین مکرر به شما کمک می کند تا بفهمید که چقدر جزئیات بخشی از زندگی روزمره شماست. جزئیات پسزمینه چیزی است که دنیا را زنده و واقعی میکند – کیفیتی که میخواهید همه کارهای خلاقانهتان را در خود جای دهید.
3. مطالعه راه حلی که از قبل وجود دارد
اصالت فوقالعاده است، اما به این معنی نیست که باید از ایجاد ایدههای دیگران اجتناب کنید. زمانی که سعی می کنید به صورت مجزا به مفاهیم جدیدی برسید، از آنچه در حال حاضر وجود دارد بی اطلاع هستید و احتمال اینکه ایده های شما جدید باشد کمتر است.
یک آنالوگ برای مشکلی که میخواهید حل کنید بیایید. چگونه شخص دیگری مشکلی مشابه شما را حل کرده است، اما در زمینه ای متفاوت؟
فرض کنید شما والدینی هستید که سعی میکنید به راههایی فکر کنید که فرزندتان در ساعات مطالعه درگیر و متمرکز باشد. چه نوع چالش هایی پیش می آید؟ مقابله با تکرار، کسالت و حواس پرتی. چه فعالیت های دیگری جنبه های مشابه دارند؟ اگر یک دونده پرشور نباشید، یکی از مواردی که بلافاصله به ذهن می رسد ورزش است.
خوشبختانه، صنعت بزرگی وجود دارد که در یافتن راه حل هایی برای ورزش کردن افراد متخصص است. چند مثال: ظهور ایروبیک در دهه 1980 یا محبوبیت اخیر کلاس های دوچرخه سواری.
سپس تحقیقی انجام دهید: مقالات را بخوانید، با مشتریان فعلی مصاحبه کنید یا با برخی از شرکت ها تماس بگیرید. اطلاعات کافی برای بررسی سوالات زیر پیدا کنید:
چرا راه حل کار کرد؟
برای چه کسی؟
از کجا میدونی کار کرد؟
مردم اکنون چه کاری می توانند انجام دهند که قبلاً نمی توانستند انجام دهند؟
برخی از این آموخته ها را در مشکل خود به کار ببرید. چه چیزی از تحقیقات شما به عنوان جالب ترین انتخاب می شود؟ از بینش خود به عنوان نقطه شروع برای کشف راه های جدید برای مقابله با مشکل خود و ارائه رویکردهایی متناسب با شرایط خود استفاده کنید.